شنتياشنتيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

شنتیا پسر ناز

روستا گردي در مشهد(روستاي زشك)

سلام به همه جاتون خالي روز شنبه، اول رفتيم يه مركز خريد كه خيلي از هتل دور بود و تو اين فاصله من از فرصت استفاده كردم و تو آغوش آقام خوابيدم وقتي رسيدم من بيدار شدم و حسابي تو مركز خريد بازي كردم. بعدش يه تاكسي گرفتيم و رفتيم به سمت روستاي زشك كه از توابع خوش آب و هواي مشهده-وقتي رسيديم به ده از ماشين پياده شديم و يه مقدار كنار رودخونه پياده رفتيم تا رسيديم به يه جايي  كه ميشد كنار رودخونه رفت آقام شلوار منو بالا زد و با هم رفتيم تو آب ،جاتون خالي آبش خيلي سرد و خنك بود تا اين اندازه كه من كه اينقدر تو آب بودنو دوست دارم نتونستم تو آب بمونم و آقام منو از آب بيرون آورد با مامان جونم 3 تايي نشستيم كنار آب و سنگ آب بازي كرديم مامان و آقا...
3 تير 1391

من هم مشهدي شدم......

سلام به لطف خدا و نظر آقام امام رضا ع يه بار كه رفته بوديم حرم و وقت نماز بود مامان جونم رفت كه نماز رو به جماعت بخونه آقا جون هم منو برد كه زيارت كنيم ،جاتون خالي خيلي خلوت بود آقام منو گرفت بالا تا من به ضريج آقا دست بزنم بعدش يه دور زديم و آخر ضريح كه خيلي خلوت بود كامل دستمو به ضريح زدم و ضريح حضرت آقا امام رضا جونو بوسيدم. به قول آقام كه به مامان جونم ميگفت ديگه من هم مشهدي شدم .مشهدي آقا شنتيا امام رضا ازت ممنونم كه اجازه دادي من هم تو حرمت بيام و از نزديك شما رو ببينم .چه خونه قشنگي داري همه جور آدم توش هست از همه جاي دنيا .همه اين راه طولاني رو اومدن كه بگن چقدر دوست دارن.چون ميدونن شما هم اونارو دوست دارين. آقام ميگه آيت الله بهجت...
3 تير 1391
1